سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش من همه بودم

دلگیری بد دردیه!

اینجا حیاطش سقف داره !
اینجا اگ بارون بیاد نمی تونی بری زیرش!
اینجا خبری از والبیال زیر یعالمه افتاب نیس!
اینجا نگاه بچه هاش روت سنگینی می کنه!
اینجا ما دونفریم و یه نفرمون کمه!
اینجا ما فقط درس می خونیم! ینی باید بخونیم!
اینجا آبو نمی شه بادست خورد چون ازاین اب سرد کناییه ک گرمم می کنه داره و برای رفع تشنگی باید لیوان اورد!
اینجا برای رسیدن ب نماز خونه باید یه مسافت زیادی طی کرد!
اینجا برای رسیدن ب سوم ریاضی باید 3 طبقه پله های شیبدارو طی کرد تا ب مقصد رسید!
اینجا خبری از غریبه نیس.....
پ ن: اینارو برای اعتراض نگفتم ! گفتم برسم ب جمله ی اخر!
پ ن بعدی: از مدرسه ام راضی ام و دوسش دارم چون توش آرامش دارم!
پ ن بعدش: خیلی زیاد دعا کنید:)
[ چهارشنبه 91/4/21 ] [ 7:15 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


جدایی =تنهایی

گلگیر ضبط عینک مدارک کارت ماشین داشپورت صندلی عقب شیشه....
همین جوری داش تند تند می گفت ک پریدم وسط حرفشو گفتم خب آخرش؟
باید با این کلمه ها چی کارکنم؟جمله بسازم؟
پقی زد زیر گریه و گفت بهترین رفیقم رفت برا همیشه !
پ ن: کاش الان ک داری می ری حداقل یکم مارو تحویل بگیری!
[ پنج شنبه 91/4/8 ] [ 6:8 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


حواست هس؟

چلیک چلیک اشک می ریزم بدون اینک بفهمی !
ازم می پرسی خوبی؟
ومن در جواب خوبم!
می گم خوبم چون نمی خوام با بدبختیام روسرت خراب شم هروقتم اینو گفتم گفتی ک این طور نبوده ولی من شک دارم چون این طوری بوده!
ببین غریبه نمی دونم تو این چند روز چت شده البته می دونما اما چون من از خودت غریبه ترم برات نمی تونم کاری بکنم!
پ.ن:این مطلب مخاب خاص داره!
پ.ن بعدی: اگ یک درصد احتمال می دادم ب وبم سر می زنی اینو نمی ذاشتم!
پ.ن بعدش:براغریبه ی عالمه دعا کنید!
[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 8:59 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


دلگرفته...

چرا ناظم ها عادت کرده اند بداخلاق باشند درکدام آیین نامه یا قانونی نوشته شده شما زمانی ک ناظم خود را از پونصد کیلومتری می بینید باید پا ب فرار بگذارید حتی اگر مرتکب خطا نشدید؟ چرا یک رسم بسیار قدیمی ناظم های ما را اینقدر جوگیر کرده؟
یا چرا همیشه مشاور ها نقش ادم های ب ظاهر مهربان و داسوز رابازی می کند در صورتی ک ن تنها این طور نیس بلکه خلاف ان هم هس یعنی مشاورهای ما خیلی هم زیزاب زنند!و شاید بازهم جا دارد ک بگومیم بیچاره ما....
پ.ن: با پوزش فراوان از قشر ناظم و مشاور!شاید زیاده روی کردم!
پ.ن بعدی: برامون دعا کنید :)
[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 4:28 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


بیچاره ما!

چقدر روز های قشنگیست این روزها معلم ها خود را ب در و دیوار می کوبند تا ما کمی و تنها کمی درس بخوانیم!وما هم ک اصلا ککمان نمی گزد:) بیچاره معلم ریاضی ما چقدر سر ما حرص می خورد وهردفعه گوش زد می کند ک من برای حضور در کلاس شما دو تا قرص نشاط آور می خوردم!!
و بنده ی خدا معلم ادبیات مان هرچقدر هم کلاس از این و آن قرص می گیرد برای تمام کردن این کتاب کوفتی نمی تواند تمامش کند!وبیچاره معلم عربیمان ک خیلی هم خوب درس می دهد باید با نمره 9روبرو شود!!ومعلم جغرافی مان حتی اگر قصد کند از یک صفحه ی معین کتاب ازما امتحان بگیرد ما آن راهم نمی خوانیم:)وچقدر دلم برای معلم دینی مان می سوزد چراکه هروقت قرار است امتحان بگیرد با کمی داد بیداد های الکی ما کوتاه می آید و امتحان را نمی گیرد یا اگر بگیرد تأثیر نمی دهد؛) ومعلم فیزیکمان ک درواقع در برابر همه ی خل و چل بازی های ما کوتاه آماده !زبان هم ک کلا ارزشی ندارد!
و در نهایت بیچاره ما ک مجبوریم مدرسه را تحمل کنیم:)
[ شنبه 91/2/9 ] [ 7:17 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]