چرا امروز نيامدي ؟!
دلم برات تنگ شده خوب ...
آپم خواستي بيا !
جان عاري تو اگه به من بگي ميريم اصفهان ساکت نگاه ميکنم؟
نه بگو!بگو تعارف نکن!نه يه لحظه هيس!
مي خواستم بگم عبدو خان
نوشته شد
عبدو خانگ
واقعا همين بيشتر بهت مي ياد
عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ عبدو خانگ
عبدو تو چته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مريضي يا خودتو زدي به مريضي
دشمني ؟دوستي ؟
آخه تو چته؟؟؟؟؟؟
چرا منو جوي اذهان عمومي خراب مي کني .....
من غلط بکنم بگم نميام .. . . .
اونم اصفهان . . . .
برا چي شخصيت منو خراب مي کني
اه چي کارت کنم
تلافي مي کنم عبدو خانگ
ما داريم كم كم رفع زحمت مي كنيم ...
اول مهرت پر از نشاط بااااااااااااد ...
فقط عبدوي من ..
برايم دعا كن ...
دوستت مي دارم ....
يادته جلسه اول پرورشي پارسالو ؟!
واااااااااااااااي اولش چي بوديم حالا چي شديم !
منظورم خودمو خودتو بوداااا
زمان كر كه نمي شنوه ... بيچاره است ... بيچااااره!
خيلي خسته شدم ...
كار زياد بود ...
همه كارام كه روي شونه ي من ...
اصلا من نباشم نصف كار لنگ ...
هيچ كسم نبود كمك كنه ديگه مردم !
راستي همين الان دقت كردم ما مي ريم اصقهان نه اصفهان !
چه جالب داريم مي ريم اصقهاااان !
الان داداشي اومده منو صدا كرده مي گه بدو بدو بيا ...
با كلي دلهره رفتم ...
يه پشه به من نشون مي ده مي گه بيا اينو بكش من مي ترسم ...
وااااااااااااي خدا ....
آدم از پشه ام مي ترسه آخه ...
من دارم با عبدوي غيبي حرف مي زنم !!!!!!!!!!!!
زمان كره ...
چقدر بيچاره است كه كره ...
الهي ...
زمان كر !
نمي شد الان اون هفتاد نفر نشسته بودن توي خونمون ؟!
نه جدا نمي شد ؟!
حوصله ام سررفته .....
هي بابا ...
پس دوباره بايد لحظه شماري كنيم و پير شيم ؟!
بريم ديگه ...
من ميام بريم !
اصفهان ... هي ي ي ي ... لااقل الان حوصله ام سر نمي رفت !