ببين اين ايميله دو تا a داره.
گفتم بعدا بنده رو مقصر ندوني. دو تا a داره.
اين كد امنيته دوباره اومد
5659
(نگفتي موسوي زاده متولد چه ساليه! البته اونم ارديبهشتيه! فكر كنم تنها كسي كه قيافه اش به اردبيهشتي ها نرفته خودم باشم! ا...! يادم نبود اونم تحت تاثير خرداده...! عجب كلكيه...!)
ببين من دلم مي خواد دفترتون رو بدزدم. برم تو دستشويي بهش يه نگاه كلي بندازم!
يادته مي خواستي دفتر من و عارفه رو بدزدي؟
آخي...!
عبدو يادته اون نامه هه رو كه من دادم قيچي نگاه كلي كردي؟ الان دلم مي خواد تلافي كنم!(البته يه بار تلافي كردم! مي خوام براي بار دوم تلافي كنم!)
هي...
عبدو...!
امروز صلي داشت از خوش حالي مي مرد كه فردا مي بينمتت
(دليل نمي شه وقتي تو كلاس نيستي تا اذيتش كنم. اينجا هم اذيتش نكنم!هر لحظه دلم قيلي ويلي مي ره واسه اذيت كردن صلي ولي ديگه عبدويي حضور ندارد!)
عبدو دفترتون چي شد؟
دزديدنش؟
من يه سوال برام پيش اومده.
خانوم موسوي زاده متولد چه سالي بود؟
56؟ 55؟ 57؟
چند؟
زنده باد كسي كه لپ تاپ خوراكي آفريد تا پولي ها از گرسنگي نميرند!(البته هنوز اين لپ تاپ مذكور ساخته نشده. شايد به همين دليله كه من هنوز گرسنمه!)
اگر الان نظام قديم بود. ما مي شديم سال سوم دبيرستان!(آخ جون!)
تازه از همديگه هم جدا نمي شديم و دبيرستان مي شد شش سال...!
شش سال طلايي كه همديگه رو مي ديديم! شش سال با سوم ب اي بودن! شش سال...! عجب رويايي...!
(بازم هم زنده باد نظام قديم آموزشي)
آخ اين قدر دوست دارم كه مدرسه ها بشه همون نظام قديم. همون طوري شش سال دبستان شش سال دبيرستان...!
اون وقت بچه ها و نوه ها ي ما مجبور نيستن رنجي رو كه ما يحتمل شديم! متحمل بشن!
زنده باد نظام قديم آموزشي...!
ببين من چرا اين قدر گرسنه مه؟
دارم تقريبا مي ميرم.
دفعه آخرت باشه با فقط عبدو خداحافظي مي كني ها...!
تو براي ما هميشه عبدويي...! هميشه فقط عبدو است! فقط پولي و فقط نرگس و فقط قيچي و فقط عارفه نداريم!
فقط. فقط عبدو!
عوض شديم كه شديم! معلومه كه عوض مي شيم!
مهم اينه كه يه روزي اون چيزي بوديم كه دوست داشتيم! فقط عبدو!