هي...
عبدو...!
امروز صلي داشت از خوش حالي مي مرد كه فردا مي بينمتت
(دليل نمي شه وقتي تو كلاس نيستي تا اذيتش كنم. اينجا هم اذيتش نكنم!هر لحظه دلم قيلي ويلي مي ره واسه اذيت كردن صلي ولي ديگه عبدويي حضور ندارد!)
عبدو دفترتون چي شد؟
دزديدنش؟