سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش من همه بودم

من خوشحالم...

 

خیلی خوشحالم.....

نمی دونم برای چی ....

ولی می دونم خیلی خوشحالم....

شاید به خاطر تابستون باشه...

یاشایدم اثرات مهمونی...

یا شاید به خاطر ماه رمضون....

نمی دونم ....

فقط می دونم خیلی خوش حالم....


[ جمعه 89/6/5 ] [ 2:1 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


ماجرای عبدوی 2

وقتی عبدو می رود افطاری:

دیشب افطاری جایی دعوت بودیم!

از اول افطاری تا آخرش پامو تکیه دادم بودم به یه تکیه گاه.....

آخر مراسم فهمیدم پای بابام بوده....


[ سه شنبه 89/6/2 ] [ 10:20 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


ماجرای عبدو....

وقتی عبدو تابلو می خواند:

با دید سنگین برانید

(با دنده ی سنگین برانید)


[ شنبه 89/5/30 ] [ 5:3 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


رمضان

باید پس از گذراندن هوای و هوس در کوره "استقامت" ، با پتک سنگین" نه" سر شیطان نفس را کوبید ! آن گاه دل را صیقل و با آب" توبه" شست وشو داد؛ تا همچون آینه ، نور حق بر آن بتابد و صفات عالیه در آن انعکاس یابد ....رمضان ، ماه نزول قرآن ، ماه نزول" فرشته ها "و "روح" بار دیگر از راه رسید . دوباره سفره ی ضیافت الهی گسترده شد و پرهیزکاران به مهمانی خدا دعوت شدند! در این ماه اگر تمامی اعضاء وجوارح روزه باشند ؛ حتی خوابیدن و نفس کشیدن نیز عبادت و تسبیح است.


[ شنبه 89/5/23 ] [ 12:29 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


مهمونی خدا...

خدا کنه مهمون خوبی باشیم....

توی مهمونی خدا...

خدا کنه یادمون نره شکر نعمت کنیم....

 توی مهمونی خدا....

خدا کنه یادمون نره دعاکنیم...

برای مریضا....

برای گرفتارا...

برای ....

خدا کنه بندگی کنیم...

توی مهمونی خدا...

مارم سر سفره های افطار دعا کنید....

 

 


[ چهارشنبه 89/5/20 ] [ 9:44 عصر ] [ دردونه ] [ نظرات () ]


   1   2      >