هي ...
خوابم نميايد اصلا ...
يعني ميايد نمي برد ...
ساعت ده و بيست دقيقه ... نه بيست و دو دقيقه ...
امروز دوشنبه ...
فردا سه شنبه ...
امتحان سخت زبان داريم ...
هيچ نخوانده ام ...
حوصله ي خواندن ندارم ...
دلم به شدت مي خواهد عبدو به حرفم گوش كند ...
وراج هم مي شناسه معجزه رو...!
عبدو تو هم عزيز مني....
صدرا سلام مي رسونه مي گه بابا يادم رفت ضريب ها رو بذارم...
دست بوس حسيني هم هستيم!
:دي
ستاره بارونه...
جشن آقامونه...
ني مي زنم به عشق رضا......
تو کل کامنت ها اين دلنشين جمله اي بود که خوندم:
سلام بر عبدو...
يه اس ام اس بود ميگفت :ما براي رسيدن به هم هيچ چيزي کم نداريم جز يک معجزه..
چقدر دلت گرفته خانمي...
ميگذره...اينم مثل تمام خراش هاي ديگه رو دلت ميمونه و ميگذره...
آره ما واليبالو از دوما برديم...
خيلي افت کلاسه...دوم داره مي بازه....
نون بربري درازه...دوم داره مي بازه...
وان تو تيري فور...تشکر تشکر...
اي بي سي بچه ها مرسي....
آره جدا...
من خانوم صفي نيا رو ديدم...
عبدو بايد مي ديدي منو...
بايد مي ديدي منو...
دلم برات تنگ شده
کادوت هم خيلي خوشگل بود خيلي
1،2،3،4 تشکر تشکر
سلام عزيز دلم!!!!
نگو اينجوري ادم دلش هرّي ميريزه پايين مگه ماها دي نداريم مگه ماها دلمون واسه شما تنگ نميشه هان هان هان چيه چيه کم اوردي کم اوردي؟؟؟؟!!!!!
ليست نداشته هايم سخت است پر است از عبدو ....
ليست نداشته هايم را برايم بنويس تا برايت تهيه كنم ...
كمي هم محبت آخرش بگذار ...
همين براي دنياي بزرگ من توي اين دنياي بي رحم كافيه ...